نویسه جدید وبلاگ
متن نویسه... خداخودش حساب ماروداره!
روزاول انقده جوميگيره ، كه محول ميشيمو،حال و احوال ميكنيم! خطوطواشغال ميكنيم!
پيامكا پشت بندهم ، برخي اوقات ديگه هيچ صدايي هم،نميشنويم!
بعدچن روز،
بازروزازنو، روزي ازنو!
بازهمون آشو همون كاسه رو برپامي كنيم !
بازهمون آش دهن سوزو احياء مي كنيم !
بازهمون صحبتو تهمت ، بازهمون سرعتو سبقت ، بازهمون طعنه وترفند ، بازهمون لبخندونيشخند .
بازهمون كارايي كه بدوره ازشأنو، سلامت روان منو ماست !
راس راسي دنيا يه جوري شده كه باصطلاح ميگن ،كن فيكونه !بعضي دنبال يك لقمه نون خالي ، بعضياباحرص وترس ، دنبال چندين لقمه نون ،سيرنميشن
دريكي ازكشوراي همسايه ، نوروزو توچلومين روزباتمام احترام جشن ميگيرن ! ولي بين ماتا سيزده به شادي ميگذرونن ، بعدچارده ، اين به اون گيرميده ، اون به اين سرنميده ! نه خدا روميبينن ، نه خدا روميشناسن . باتسبيح ،بي تسبيح ، غافل ازاون استغاثه كه ميگفتيم : توبگردان احسن الحال ، درپي جا ومكان ، پول كلان ازهمه ردميشنوتاكه به دنياي خودشون برسن !
يا مقلب القلوب! به خلقت خودش نگاهي ميكنه ، تلنگوري ميزنه كه ، منكه ازين حرفا نگفته ام به شما! منكه ازين كارا نگفته ام بكنين ! پس چرا ميگين: خدايي...
اسممو بدنام ميكنين !پس چرا بنام من خلاف بيجاميكنين ! پس چرااون روزاول
حلول سال نو ، ازمن ميخواين :كه (بگردان حال ما به نيكوترين حال )!